سال دوم دانشکده من؛ شکست در ساختن فیلم مدرن

به گزارش مجله دعوت، سال دوم دانشکده من ساخته رسول صدر عاملی است و فیلم نامه آن را پرویز شهبازی به رشته تحریر درآورده.

سال دوم دانشکده من؛ شکست در ساختن فیلم مدرن

پیش از این در متنی نوشتم که کنجکاوم بدانم همکاری شهبازی و صدرعاملی چطور از کار درآمده و بازگشت صدرعاملی پس از سال ها به فیلم های محبوبش چه اثری را پیش روی تماشاگران خواهد گذاشت. حال پس از تماشا فیلم به نظر می رسد رسول صدرعاملی مساله را درست تشخیص داده اما در تشریح و تحلیل آن به زبان سینما به کلی ناتوان است.

در سال دوم دانشکده من صدرعاملی و شهبازی کوشش نموده اند به درونی ترین لایه های شخصیت های فیلم شان نزدیک شوند و در واقع تحلیلی اخلاقی از نسل جوان امروز به دست دهند.

ساخت چنین فیلمی که بیش از آنکه اجتماعی باشد، انرژی اش را صرف واکاوی اخلاقی شخصیت ها می نماید احتیاجمند ساختاری مدرن بوده تا به وسیله آن نقطه تمرکز نه روی روایت سلسله ای از وقایع، بلکه روی شخصیت ها قرار گیرد. فیلم ساز و پیش از آن فیلم نامه نویس براساس همین احتیاج به سراغ بهره گیری از ایده یک فیلم مهم تاریخ سینما رفته اند. فیلم ماجرا (LAvventura) ساخته میکل آنجلو آنتونیونی که یکی از آثار کلیدی سینمای مدرن به شمار میرود و کارگردان های سینمای ایران نیز به شکل های مختلف به این اثر نزدیک شده اند.

یکی از معروف ترین استفاده ها از ایده کلی فیلم ماجرا به وسیله اصغر فرهادی در فیلم درباره الی رخ داده بود اما در سال دوم دانشکده من الهام گرفتن از ماجرا بسیار جدی تر بوده است. ظاهرا نگاه به فیلم ماجرا در سینمای ایران هنوز هم همانند راه ورودی به سینمای مدرن در نظر گرفته می گردد پس بد نیست به شکلی کوتاه روایت ماجرا را مرور کنیم.

در ماجرای آنتونیونی مرد و زنی (ساندرو و آنا) که رابطه ای نسبتا مخدوش را از سر می گذرانند به همراه دوست آنا (کلودیا) به سفر می روند. در این سفر آنا ناپدید می گردد. کلودیا و ساندرو در جستجوی آنا هستند اما این جستجو به سرعت از مفهوم خالی شده و به اصرار ساندرو رابطه ای عاطفی میان ساندرو و کلودیا شکل می گیرد.

داستان فیلم ماجرا چیزی بیش از این نیست و باقی فیلم صرف پردازش ظریف این رابطه تازه و حس و حال شخصیت ها می گردد. بعلاوه عواطف کاراکترها، شخصیت پردازی و اساسا شرایط افراد در سینمای آنتونیونی به وسیله دوربین و قاب بندی های بی بدیل او به مخاطب منتقل می گردد.

قبل از آنکه به فیلم مورد بحث خودمان باز گردیم چند نکته درباره فیلم ماجرا و اساسا جریان فیلم های مدرن پیروز را با هم مرور کنیم. در این فیلم ها وقایع کلیدی نیستند بلکه شخصیت ها و لایه های درونی شان حرف اول و آخر را می زنند. بعلاوه تحول شخصیت ها روندی به شدت تدریجی را طی می نمایند و نهایتا حتی در انتها فیلم های این چنینی شاهد راه چاره های قطعی و سهل الوصول نیستیم. برخلاف سینمای کلاسیک که از نظر ساختاری از الگوی شرایط با ثبات - بحران - شرایط با ثبات تازه، پیروی می نماید و نهایتا گره گشایی قطعی به وقوع می پیوندد در آثار مدرن با یک بحران فرسایشی، مزمن و دایمی طرفیم که فیلم چندان از پس حل کردنش بر نمی آید بلکه صرفا نوری بر آن می تاباند.

اما فیلم سال دوم دانشکده من از چه نظر شبیه فیلم آنتونیونی است و چرا پیروز نشده یک اثر مدرن راسخ از کار دربیاید.

در سال دوم دانشکده من دو دختر در سفری دانشجویی به اصفهان شرکت نموده اند. یکی از دخترها طی حادثه ای به کما می رود و دوست او این واقعه را به علی، پسری که با دختر در کمارفته رابطه عاطفی داشته، اطلاع می دهد. در ادامه فیلم دختر با علی وارد نوعی رابطه عاطفی می گردد در حالی که دوستش هم چنان در کما است.

مشکل اصلی تازهترین اثر صدرعاملی مثل بسیاری دیگر از فیلم های این سال های سینمای ایران، فیلم نامه و شخصیت پردازی است. در ماجرای آنتونیونی ساندرو اساسا فردی نه چندان متعهد تصویر شده و این ویژگی شخصیتی در انتها بندی فیلم نیز نقشی کلیدی دارد. بعلاوه رابطه او با دختری که گم می گردد از پیش مخدوش بوده بنابراین انگیزه های مهمی برای پیشبرد رابطه عاطفی تازه دارد. از طرف دیگر گرچه کلودیا می داند که آنا چندان هم شیفته رابطه با ساندرو نبوده اما احساس گناهی شدید را تجربه می نماید. او مدتی از ساندرو دوری و پرهیز می نماید و عاقبت به اصرار ساندرو تسلیم می گردد.

برعکس در اثر صدرعاملی دختری که به ناگاه با علی وارد شبه رابطه می گردد فردی است که در ابتدای فیلم دلسوز تصویر شده و اضمحلال اخلاقی پرسرعت و غیرتدریجی اش به شدت دم دستی نمایش داده می گردد. دختر فیلم صدرعاملی خود رابطه ای به شدت جدی دارد که قرار است به زودی به ازدواج بیانجامد اما این رابطه جدی هم کوچکترین تاثیر بازدارنده ای در رفتار او ایجاد نمی نماید. دختر می داند که دوست در کما رفته به چه حد شیفته رابطه خود بوده با این حال حتی لحظه ای احساس گناه نمی نماید. او خود شروعگر رابطه تازه است و شرایط اسفناک دوست رو به مرگش هم در او لحظه ای تردید، امتناع یا دوری ایجاد نمی نماید.

در جایی از فیلم می فهمیم که دوست به کمارفته، شرایط ویژه ای دارد. او نمی بیند اما می شنود پس هر آنچه به او گفته گردد ممکن است در شرایط جسمی اش اثرگذار باشد. داستان فیلم از جایی بدتر می گردد که دختر در تمام دیدار هایش با دوست در حال کما، توضیح جزییات خیانت عاطفی اش را در گوش دختر بازگو می نماید. در حالی که چنین اقدامی باید دختر را روز به روز در شرایط وخیم تری قرار دهد و یک گرداب عمیق اخلاقی ایجاد کند شاهد بی تفاوتی مطلق دختر به این شرایط هستیم.

به نظر می آید شهبازیِ فیلم نامه نویس کوشش می نماید میل ناخودآگاه دختر به مرگ دوستش را به تصویر بکشد اما این کوشش مطلقا ناکام است به دو علت: اول اینکه دختر شخصیت پردازی محکم و باورپذیری ندارد که حالا امیال پیچیده ناخودآگاهش بتواند مخاطب را قانع کند، دوم اینکه ناخودآگاه چنین سطحی و رو بازی نمی نماید و واجد پیچیدگی های بسیاری است که در فیلم تصویر نشده و اثر به تحلیل آن نزدیک هم نمی گردد.

فیلم در ادامه با خوابی که دختر می بیند کوشش می نماید ایده خود (میل دختر به مرگ دوستش) را به شکلی تصنعی به مخاطب حالی کند. کوششی به شدت گل درشت که نه سینمایی است و نه روانشناختی. نهایتا شهبازی نشان می دهد که از روان شناسی و روان تحلیل گری چیزکی شنیده اما نه دانش چنین تحلیل هایی را دارد و نه فیلم صدرعاملی بضاعت آفرینش سینمایی چنین ایده هایی را از خود نشان می دهد.

مجموعه دلایل ذکرشده کافی است تا نشان دهیم سال دوم دانشکده من که کوشش می نماید به شکلی ظاهرا مدرن به واکاوی درونیات کاراکتر اصلی اش بپردازد در مجموع پروژه ای ناکام به جای مانده است. فیلم برخلاف آثار مدرن قادر نیست به تدریج به شخصیت عمق دهد و اضمحلال ناگهانی نچسبی عرضه نموده که مخاطب را قانع نمی نماید. بعلاوه فیلم نامه در ایجاد انگیزه های قانع نماینده ناتوان است. فرم فیلم نیز شباهت چندانی با آثار قدرتمند مدرن ندارد و دوربین فیلم ساز فاقد قاب های نافذِ بیانگر است.

شاید انتها بندی فیلم مرثیه ای باشد بر رویای ساخت فیلمی که می توانست اثری جدی و قدرتمند از آب در بیاید. در انتها فیلم که با وقفه ای ظاهرا شش ماهه نسبت به شروع روایت همراه است شخصیت اصلی را می بینیم که به دانشگاه بازگشته و در کمال ناباوری دوباره با یک تحول اخلاقی 180 درجه در موقعیت تازهی نسبت به نامزدش قرار گرفته است. یک گره گشایی اغراق آمیز و فیلم هندی وار که تمام کوشش های فیلمساز برای ساخت یک اثر مدرن را تباه می نماید.

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 2 اردیبهشت 1404 بروزرسانی: 2 اردیبهشت 1404 گردآورنده: davataz.ir شناسه مطلب: 1233

به "سال دوم دانشکده من؛ شکست در ساختن فیلم مدرن" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سال دوم دانشکده من؛ شکست در ساختن فیلم مدرن"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید